بهطور کلی تحقیقات صورت گرفته توسط مشاوره خانواده نشان می دهد که کودکانی که والدینشان طلاق گرفتهاند نسبت به خانوادههای معمولی دارای مشکلات بیشتری در مدرسه نظیر مشکلات رفتاری، دیدگاههایی منفی نسبت به خود، ناسازگاری با همسالان و والدین هستند. البته همه کودکان طلاق دچار این مشکلات نمیشوند ولی تعداد بالایی از آنها با معضلاتی اینچنینی درگیر میشوند. در حقیقت یافتههای تحقیقاتی در این مورد دوپهلو است. از سویی اکثر کودکان طلاق مشکلات جدی که احتیاج به کمک حرفهای داشته باشند، ندارند و از طرف دیگر تعداد بسیاری از بچههای طلاق دچار مشکل میشوند. این کودکان احساس ناراحتی بیشتری میکنند و حتی چنین مشکلاتی تا پایان دوره نوجوانی با آنها همراه خواهد بود. طلاق حتی در دوران جوانی هم میتواند اثرات گذشته را زنده نگه دارد. برای مثال یادآوری دوری از پدر یا مادر تا 10سال بعد هم میتواند دردآور و غمناک باشد. از آنجایی که جوانی هم دورهای است که برای ایجاد روابط جدید با والدین به سختی میگذرد، میتواند برای این افراد ایجاد اشکال کند. سوال مهم این نیست که کودکان طلاق مشکلات بیشتری دارند یا نه، بلکه این است که چه چیزی باعث ایجاد تغییر بین کودکان معمولی و کودکان طلاق میشود؟
جواب این سوال فقدان والده مورد علاقه، مشکلات اقتصادی، استرس، تضادهای والدین و چیزهای دیگر است. یافتههای جدید، توجه ما را از اثرات طلاق به خاطرات تلخ و احساس درماندگی ناشی از طلاق بر کودکان جلب میکند. باید به این مطلب اشاره کرد که چگونه میتوان به کودکان طلاق از همان ابتدا کمک کرد تا خاطراتشان را از حالت تلخ و احساس درماندگی خارج کنند.