مشاوره خانواده

  • ۰
  • ۰

مشاوره خانواده می گوید آیا تابحال شده عدم موفقیت خودتان در دستیابی به یک هدف را با بهانه‌ عدم تجربه توجیه کنید؟ یا با اینکه منابع ، پول یا زمان لازم را نداشته‌اید؟ آیا شده قبل از اینکه حتی تلاشی کرده باشید، تسلیم شوید؟مشاوره خانواده می گوید آیا تابحال شده موفقیت کسان دیگر در رشته و زمینه کاری خودتان را به‌خاطر چیزهای جزئی مثل موارد زیر ببینید:

* او موفق است چون مهارتش در کامپیوتر بیشتر است.

* او موفق است چون آدم‌های زیادی را در این زمینه می‌شناسد.

* آنها موفق هستند چون خیلی سال است که اینکار را می‌کنند.

* او برای این توانست اینکار را بکند چون خیلی وضعش خوب است، پول پارو می‌کند.

* او برای این موفق است چون همیشه از من خوش‌شانس‌تر بوده است.

کار واقعی پشت صحنه را ندیده‌ایم. دلیل واقعی موفقیت این افراد را نادیده گرفته‌ایم. به‌اضافه اینکه انرژی زیادی را هم صرف توجیه عدم موفقیت خودمان کرده‌ایم و موقعیت‌ها و فرصت‌های واقعی برای عبرت گرفتن از توانایی‌ها و موفقیت‌های آنها را از دست داده‌ایم.

شما تنها نیستید...خیلی از ما مثل شما هستند. خیلی از ما به‌خاطر طرزتفکر محدود‌کننده، با همین تجربه دست‌ و‌ پنجه نرم می‌کنند. شاید خیلی سخت به‌نظر برسد اما واقعیت است و برای روشن‌ کردن این موضوع باید با دیدی منتقدانه به آن نگاه کنیم و با خودمان صادق باشیم.

برای دیدن مطالب بیشتر در این حوزه به وب سایت مشاوره خانواده مراجعه نمایید.

 

اول، یک تجربه شخصی

اخیراً ایده‌ای برای یک شبکه تبلیغاتی به ذهنم رسید که دوست داشتم دنبالش کنم. ساعت‌های زیادی را امروز صرف جستجوی بازار کردم. وقتی سایت‌های مختلف را می‌گشتم، روی قسمت "درباره ما"ی هر سایت کلیک می‌کردم و بیوگرافی موسسین آن سایت‌ها را می‌خواندم. بین بیوگرافی ها دنبال کلمات کلیدی مربوط به تبلیغات یا چاپ ‌و‌ نشر بودم. بعد از اینکه یک ساعت وقت صرف اینکار کردم، آخر سر متوجه شدم که واقعاً داشتم چه می کردم. می‌دانید، من دنبال بازارهای موجود نبودم، بلکه به‌دنبال بهانه‌ای بودم که چرا در این بازار خارجی شکست خورده‌ام.

باور می‌کنید؟ کاری که واقعاً انجام می‌دادم تحقیق درمورد پیشینه موسسین بود، مخصوصاً ویژگی‌ها و تجربیات مرتبط به آنچه که من نداشتم! ذهنم به دنبال شواهدی بود برای توجیه اینکه چرا آنها موفق شده و چرا من به‌خاطر اینکه آن ویژگی‌ها را ندارم موفق نمی‌شوم. این درک من را بیدار کرد و خاطراتی از چندین سال پیش را به ذهنم آورد که ناخواسته باعث شدم این باورهای محدودکننده نگذارند زندگی خوبی داشته باشم و توانایی من برای خوشبختی و شادی را مسدود کردند.

خوب، شما چه می‌گویید؟

 من عقیده دارم که ما معمولاً اهدافمان را با طرزتفکر محدودکننده و تحمیلی خودمان و ترس از شکست به خطر می‌اندازیم. طرزتفکر ما همه چیز است. شاید نتوانیم روی افکاری که وارد ذهنمان می‌شود کنترل داشته باشیم اما می‌توانیم آگاه و هوشیار بمانیم و به جای اینکه سریعاً به آنها واکنش دهیم، آنها را خوب بررسی کنیم.

اسیر شدن در دنیای مصنوعی فکرمان خیلی آسان است. کار ذهن ما این است که ما را یکسان و بی‌تغییر نگه دارد و درنتیجه ترس خارج شدن از منطقه امنمان برای دنبال کردن اهدافمان را به دلمان بیندازد. این کاملاً طبیعی و غریزی است. همه ما تجربه‌اش می‌کنیم. اما آنهایی که به آنچه که می‌خواسته‌اند رسیده‌اند، یاد گرفته‌اند که چطور فرای آن حرکت کنند. یعنی باوجود همه این ترس‌ها، عمل کنند.

ین است که پشتکار داشته باشید و به موفقیتتان ایمان داشته باشید.

  • ۹۷/۰۳/۳۰
  • mahsa ahmadi

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی